چگونه یک کودک باهوش عاطفی تربیت کنیم؟
41
به کودکان آموزش دهید تا احساسات خود را به روش های سالم تشخیص دهند و ابراز کنند.شما به عنوان والدین مسئولیت دارید که فرزندتان را تشویق کنید تا هوش خود را تقویت کند. البته این به معنای هوش آموزشی است - اما این تنها نوع هوش نیست که اهمیت دارد.
هوش عاطفی به عنوان توانایی فرد برای بیان و مدیریت مناسب احساسات و در عین حال احترام به احساسات دیگران تعریف می شود. این مجموعه مهارت هایی است که کودکان می توانند در هر سنی شروع به یادگیری کنند.
احساسات فرزندتان را نام گذاری کنید
بچه ها باید بدانند که چگونه احساس خود را تشخیص دهند. شما می توانید با گذاشتن نامی بر روی احساسات فرزندتان کمک کنید ( حداقل احساسی که فکر می کنید فرزندتان دارد).
وقتی فرزندتان ناراحت است که یک بازی را باخته است، می توانید بگویید: «به نظر می رسد در حال حاضر واقعاً عصبانی هستید. درست است؟" اگر آنها غمگین به نظر می رسند، می توانید بگویید: "آیا از اینکه امروز به دیدار مادربزرگ و پدربزرگ نخواهیم رفت، ناامید شدی؟"
کلمات احساسی مانند "عصبانی"، "ناراحت"، "خجالتی" و "دردناک" همگی می توانند واژگانی برای بیان احساسات بسازند. فراموش نکنید که کلمات مربوط به احساسات مثبت را نیز به اشتراک بگذارید، مانند "شادی"، "هیجان زده"، "وحشت زده" و "امیدوار".

همدلی را به کودکان نشان دهید
هنگامی که کودک شما ناراحت است - به خصوص وقتی که احساسات او کمی نمایشی به نظر می رسد - می تواند وسوسه انگیز باشد که احساس او را به حداقل برسانید. اما نشانه های نادیده گرفته شدن به فرزند شما میآموزد که احساسش اشتباه است.
یک رویکرد بهتر این است که احساسات آنها را تأیید کنید و همدلی نشان دهید - حتی اگر نمیدانید چرا آنها اینقدر ناراحت هستند. اگر فرزندتان به این دلیل گریه می کند که به او گفته اید تا زمانی که اتاقش را تمیز نکند نمی تواند به پارک برود، چیزی شبیه این بگویید: «وقتی نمی توانم کاری را که می خواهم انجام دهم، ناراحت می شوم. گاهی اوقات سخت است که وقتی نمیخواهم به کار کردن ادامه دهم.»
وقتی فرزندتان میبیند که شما احساس درونی او را درک میکنید، کمتر احساس میکند که از طریق رفتارش به شما نشان دهد که چه احساسی دارد. بنابراین، به جای فریاد زدن و گریه کردن برای اینکه به شما نشان دهند عصبانی هستند، زمانی که شما به وضوح متوجه شده اید که آنها ناراحت هستند، احساس بهتری خواهند داشت.

روش های مناسب برای ابراز احساسات را مدل کنید
بچه ها باید بدانند که چگونه احساسات خود را به شیوه ای مناسب از نظر اجتماعی ابراز کنند. بنابراین، در حالی که گفتن «احساساتم آسیب دیده است» یا کشیدن تصویری از چهره غمگین میتواند مفید باشد، فریاد زدن و پرتاب کردن اشیا مشکلی ندارد.
بهترین راه برای آموزش بیان احساسات به فرزندتان این است که خودتان این مهارت ها را الگو برداری کنید.
در مکالمه روزمره خود از کلمات احساسی استفاده کنید و صحبت کردن در مورد آنها را تمرین کنید. جملاتی مانند: «وقتی بچهها را در زمین بازی بداخلاق میبینم، عصبانی میشوم» یا «وقتی دوستانمان برای شام به آنجا میآیند احساس خوشحالی میکنم».
مطالعات نشان می دهد که والدین باهوش هیجانی احتمال بیشتری برای داشتن فرزندانی با هوش هیجانی دارند. بنابراین، تمرکز واضح بر روی ایجاد مهارتهای خود را به عادت تبدیل کنید تا بتوانید الگوی مؤثری برای فرزندتان باشید.

مهارت های خاص را آموزش دهید
به عنوان مثال، کودک شما ممکن است از یادگیری این که چگونه در هنگام عصبانیت چند نفس عمیق بکشد تا بدن خود را آرام کند، سود ببرد. یک روش مناسب برای بچهها برای آموزش این است که به آنها بگویید «نفسهای حبابدار» بکشند، جوری که از طریق بینی نفس میکشند و از طریق دهانشان بیرون میآیند، گویی در حال دمیدن از طریق عصای حبابدار هستند.
همچنین ممکن است به کودک خود کمک کنید تا کیتی بسازد که به او کمک می کند تا احساسات خود را تنظیم کند. یک کتاب رنگآمیزی، یک کتاب جوک مورد علاقه، یک موسیقی آرامبخش و لوسیونهایی که بوی خوبی دارند، مواردی هستند که میتوانند به درگیر کردن حواس و آرام کردن احساسات آنها کمک کنند. وسایل را داخل جعبه مخصوصی که تزئین می کنند قرار دهید. سپس، وقتی ناراحت هستند، به آنها یادآوری کنید که بروند بسته آرامش خود را تهیه کنند و با استفاده از ابزارهایشان برای مدیریت احساسات خود تمرین کنند.

توسعه مهارت های حل مسئله
بخشی از ایجاد هوش هیجانی شامل یادگیری نحوه حل مشکلات است. پس از اینکه احساسات برچسب خوردند و مورد توجه قرار گرفتند، زمان آن فرا رسیده است که چگونه خود مشکل را برطرف کنیم.
شاید فرزند شما از اینکه خواهرش مدام حرفش را در حین بازی ویدیویی قطع میکند عصبانی است. به آنها کمک کنید حداقل پنج راه را برای حل این مشکل شناسایی کنند. راه حل ها نباید ایده های خوبی باشند. در ابتدا، هدف فقط طوفان فکری ایده ها است.
هنگامی که فرزند شما اشتباه می کند، کارهایی را که می توانست به طور متفاوت انجام شود و اینکه فرزند شما می تواند برای حل مشکلات طولانی انجام دهد، بررسی کنید. سعی کنید به جای حلال واقعی مشکل، به عنوان یک مربی عمل کنید. در صورت لزوم راهنمایی ارائه دهید، اما برای کمک به فرزندتان تلاش کنید تا ببیند که آنها توانایی حل مسالمت آمیز و مؤثر مشکلات را دارند.

هوش عاطفی را به یک هدف دائمی تبدیل کنید
مهم نیست که فرزند شما چقدر از نظر احساسی باهوش به نظر می رسد، همیشه جایی برای پیشرفت وجود دارد. و به احتمال زیاد در دوران کودکی و نوجوانی فراز و نشیب هایی وجود دارد. با افزایش سن، احتمالاً با موانعی روبرو می شوند که مهارت های آنها را به چالش می کشد. بنابراین، گنجاندن مهارتسازی در زندگی روزمره خود را به عنوان هدف خود در نظر بگیرید. وقتی فرزند شما جوان است، هر روز در مورد احساسات صحبت کنید.
صحبت در مورد احساساتی که ممکن است شخصیت های کتاب یا فیلم داشته باشند. درباره راههای بهتری که ممکن است مشکلات حل شده باشد یا استراتژیهایی که شخصیتها میتوانند برای رفتار با دیگران با احترام به کار ببرند، بحث کنید.
همانطور که فرزندتان بزرگتر می شود، در مورد موقعیت های واقعی زندگی صحبت کنید - چه چیزهایی باشد که در زندگی روزمره با آنها روبرو می شود یا مشکلی باشد که در اخبار می خوانید. آن را به یک گفتگوی مداوم تبدیل کنید.
از اشتباهات فرزندتان به عنوان فرصتی برای رشد بهتر استفاده کنید. هنگامی که آنها به دلیل عصبانیت یا جریحه دار کردن احساسات شخصی رفتاری نشان می دهند، زمانی را برای صحبت در مورد اینکه چگونه می توانند در آینده بهتر عمل کنند، اختصاص دهید. با حمایت و راهنمایی مداوم شما، فرزند شما می تواند هوش هیجانی و قدرت ذهنی مورد نیاز برای موفقیت در زندگی را توسعه دهد.
